اکسپرسیونیسم در سینما
 
درباره وبلاگ


هدیه ای از طرف متیلدا
آخرین مطالب
نويسندگان


ورود اعضا:

<-PollName->

<-PollItems->

تریا سینما
شیشه کوچیک عمر سینمای جهان وبلاگ کوچیک منه




اکسپرسیونیسم چیست؟

اکسپرسیون در لغت به معنای "&zwnj;&zwnj;&zwj;&zwnj;بیان، عبارت، حالت و چهره" است و اکسپرسیونیسم به هر اثر هنری اطلاق می شود که بیشتر به نمایش احساس ذهنی و درونی تمایل داشته باشد تا مشاهده ی عینی و بیرونی. اکسپرسیونیسم از همان ابتدا، مکتبی بود برای نمایش دلتنگی ها و خفقان دنیای مدرن. از سوی دیگر، سنت و قراردادهای دست و پا گیر موجود در قالب های هنری گذشته را نیز نفی می کرد. همین مسئله، اکسپرسیونیست ها را به فکر تغییر وضع موجود و حرکت در مسیری جدید انداخت. از این رو می توان اکسپرسیونیسم را یکی از آغازگران هنر پست مدرن دانست.

تاریخچه ی اکسپرسیونیسم

پایه های اکسپرسیونیسم در اواخر قرن نوزدهم در آلمان شکل گرفت ولی تولد رسمی آن را سال 1903 می دانند. این مکتب به زودی در آلمان طرفداران پر و پا قرصی پیدا کرد، اما مدتی طول کشید تا به نقاط دیگر اروپا نیز انتقال یابد. به هر حال این مکتب پس از چند سال به یکی از مکاتب پر طرفدار در اروپا تبدیل شد. با این وجود می توان گفت دوران اوج هنر اکسپرسیونیستی با آغاز جنگ جهانی اول شروع شد. حس خفقان، ترس و اضطراب ناشی از جنگ باعث شده بود تا این سبک- که هدف اصلیش بروز دادن همین احساسات بود- به کمال برسد. دهه ی بیست میلادی را می توان دهه ی طلایی اکسپرسیونیسم دانست. با این وجود در میانه ی دهه ی 30، این جنبش از بین رفت. دو علت عمده را می توان در از بین بردن این مکتب مؤثر دانست. یکی این که این مکتب به شدت به اوضاع سیاسی و اجتماعی آلمان پس از جنگ جهانی اول و دهه ی 20 وابسته بود. به طوری که می توان اکسپرسیونیسم را آینه ی تمام نمای دغدغه ها، تشویش ها و امیدهای مردم یک جامعه در یک دوره ی خاص دانست و با تغییر فضای جامعه، جایی برای این مکتب نبود. علت دیگر، مخالفت شدید هیتلر با این مکتب و محدودیت های شدیدی بود که پس از به قدرت رسیدن او بر اکسپرسیونیست ها اعمال شد. اصولاً اکسپرسیونیست ها یکی از شدیدترین و جدی ترین مخالفان حکومت نازی ها بودند، چرا که آن ها را ضدّ هنر می دانستند. به همین علت، هیتلر هم به شدت با گسترش اکسپرسیونیسم مخالفت کرد و آن را از بین برد. با این وجود، در دوره ی ما این جنبش حیاتی دوباره یافته و آثاری شبه اکسپرسیونیستی ساخته می شوند. (فیلم های تیم برتون نمونه های معروفی از آثار شبه اکسپرسیونیستی عصر حاضرهستند) علت این اتفاق را باید در فضای این جامعه جستجو کرد. با اتفاقاتی که در سال های اخیر در نقاط مختلف دنیا رخ داده است، حسّ ترس،  بی اعتمادی و دلهره مجدداً بر جهان حاکم شده و به نوعی بازگشت به گذشته صورت گرفته است.

اکسپرسیونیسم در سینما

دوره ی پس از جنگ جهانی اول، که دوره ی بسیار دشواری برای آلمان ها بوده، غنی ترین دوره ی سینمای این کشور نیز به شمار می رود. به طوری که پل روتا، منتقد نام آشنای سینما می گوید: "با نگاه به سینمای آلمان در این دوره، متوجه می شویم که هدف از ایجاد سینما چه بوده است". سینمای آلمان در این دوره، آینه ی تمام نمای جامعه ی آن روز آلمان است. دوره ی پس از جنگ جهانی اول، دوره ی خفقان، ترس و وحشت در آلمان است و این موارد در سینمای آلمان مشهود است.

اولین نمونه ی مشهور سینمای اکسپرسیونیست، فیلم دانشجوی پراگی (اسکارمی،1913) است. این فیلم 45 دقیقه ای، داستان شخصی است که روحش را به شیطان می فروشد و می توان آن را برداشتی آزاد از داستان فاوست گوته دانست. در فاصله ی 1913 تا 1919 اثر چندان قابل ذکری در این مکتب در سینمای آلمان ساخته نشد، تا اینکه در این سال، سینمای اکسپرسیونیستی به طرز غافلگیر کننده ای با فیلم مطب دکتر کالیگاری (رابرت وینه) به اوج رسید. مطب دکتر کالیگاری را می توان پیش بینی ظهور دیکتاتوری چون هیتلر دانست. وینه پس از این فیلم، خیلی تلاش کرد تا به این اوج برگردد و در این راه فیلم های اکسپرسیونیستی دیگری چون دستهای اورلاک (1924) را هم ساخت. سینمای اکسپرسیونیسم در آلمان دهه ی 20 توسط دو نفر دیگر در اوج ماند: اف.دبلیو مورنا و فریتزلانگ. مورنا با کارگردانی نوسفراتو(1922) یکی از بهترین فیلم های صامت تاریخ سینما را ساخت، اگرچه آن را نمی توان یک اثر کاملاً اکسپرسیونیستی دانست، ولی غلبه ی اشکال تیز مثلث شکل و زاویه ی خاص دوربین، باعث ایجاد حالات اکسپرسیونیستی شده است. در فیلم های بعدی مورنا مثل آخرین خنده(1924) و فاوست(1926) هم رد پای اکسپرسیونیسم به طور واضح به چشم می خورد. مورنا در سال 1927 جذب هالیوود شد و فیلم هایش به تدریج حالت اکسپرسیونیستی خود را از دست دادند.

 

  ولی فریتز لانگ تا دهه ی 40 هم به ساخت فیلم هایی با مایه های اکسپرسیونیستی ادامه داد. او در دهه ی 20 فیلم هایی چون عنکبوت ها و دکتر مابوزه ی قمارباز را با حالات اکسپرسیونیستی ساخت و سرانجام با فیلم پر هزینه ی متروپلیس(1927) اوج دیگری برای سینمای اکسپرسیونیست رقم زد. متروپلیس به نوعی علاوه بر این که خطر زندگی ماشینی را به انسان گوشزد می کرد پیش بینی ظهور هیتلر هم بود و به نوعی حضور چنین دیکتاتوری را کمکی به فرار آلمان از این شرایط خفقان آور می دانست و به همین دلیل به یکی از فیلم های محبوب نازی ها مبدل شد.

 

به هرحال لانگ پس از ورود صدا به سینما هم به ساخت فیلم های اکسپرسیونیستی ادامه داد، به طوری که اولین فیلم ناطق لانگ، شاهکار روان شناسانه و جامعه شناسانه ی ام (1931)، نشانه های آشکاری از اکسپرسیونیسم در خود دارد. لانگ با به قدرت رسیدن نازی ها به آمریکا مهاجرت کرد و در هالیوود مشغول فیلم ساختن شد. با این وجود، مایه های اکسپرسیونیستی در فیلم های آمریکایی او نیز قابل رؤیت است .فیلم برگزیده:

مطب دکتر کالیگاری (1919) :

مطب دکتر کالیگاری را می توان نمونه ای ترین فیلم اکسپرسیونیست دانست که تقریباً تمامی تعاریف و مشخصات یک فیلم اکسپرسیونیستی را داراست. از این رو به بررسی این فیلم می پردازیم. ایده ی این فیلم در سال 1918 و با قتل مرموز یک دختر جوان در بازار مکاره ی شهر هامبورگ، به ذهن یک شاعر اهل چک به نام هانس یانوویچ رسید و او به کمک یک نقاش اتریشی به نام کارل مایر، فیلمنامه ی کالیگاری را نوشت. آنان این طرح را به اریش پومر به عنوان تهیه کننده ارائه دادند و او پذیرفت که تهیه ی این فیلم را به عهده بگیرد. پومر ابتدا فریتز لانگ را برای کارگردانی این اثر در نظر گرفت. ولی لانگ در آن زمان مشغول ساختن فیلم عنکبوت ها بود. به همین دلیل قرعه به نام رابرت وینه ی گمنام افتاد که کارگردان تئاتر بود و با این فیلم شهرت زیادی یافت. مطب دکتر کالیگاری در زمستان 1919 با بودجه ای بیست هزار دلاری ساخته و در فوریه ی 1920 اکران شد. تأثیر این فیلم در تاریخ سینما غیر قابل انکار است، به طوری که ساختار سینمایی آن در بسیاری از آثار امروزی قابل مشاهده است.

 

این فیلم، به نوعی یکی از اولین فیلمهای تاریخ سینما به شمار می رود که زمان در آن خطی نیست و فلاش بک هایی را در طول فیلم می بینیم. همچنین پیچش داستانی انتهای فیلم هم از اولین و مطرح ترین پیچش های داستانی سینما به شمار می رود.

 

طرح داستانی فیلم ظاهری ساده دارد. کالیگاری یک هیپنوتیزم کننده است که با ورود به شهری کوچک و راه اندازی غرفه ای در بازار مکاره، خوابگردی به نام سزار را به مردم معرفی می کند. همزمان با ورود او، چند قتل در شهر اتفاق می افتد و شک مردم به سمت این غریبه بر می گردد. هنگامی که فکر می کنید پایان داستان مشخص و همه چیز تمام شده است، فیلم با یک پیچش داستانی ما را غافلگیر می کند.

 

کالیگاری در قلب هیاهوی هنر مدرن متولد شد. در حالی که هالیوود به سینما به چشم یک صنعت پول ساز نگاه می کرد، سینمای آلمان موقعیت هنری تری را انتخاب کرد که با این فیلم شروع شد و با فیلم های مورنا و لانگ ادامه یافت. کنایه های سیاسی در فیلم مشهودند. علاوه بر این که کالیگاری را می توان سمبل قدرت امپراطور پروس و سزار را نمادی از مردم ناآکاه و مسخ شده ی آلمان دانست، این فیلم می تواند نشانه ی ظهور هیتلر هم باشد که مردم را همچون عروسک هایی در دست گرفت و با هیپنوتیزم آن ها، دنیا را به سمت جنگی ویرانگر برد. دکورهای فیلم که کاملاً اکسپرسیونیستی و نقاشی شده بودند، به طور کامل در خدمت آن چیزی بودند که فیلم آن را دنبال می کرد: بیان مشکلات و اختناق حاکم بر جامعه. از این رو این فیلم را می توان کامل ترین فیلم اکسپرسیونیستی تاریخ دانست.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







جمعه 30 دی 1390برچسب:, :: 20:3 ::  نويسنده : مجتبی